سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اللهم کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ من ساعات اللیل و النهار وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَمؤیدا حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً وعجل فرجه واجعلنا من شیعته یا ارحم الراحمین ...

فتیان 1412

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی صاحِبِ الدَّعوَةِ النَّبَوِیَّةِ وَ الأُصولِ الحَیدَرِیَّةِ وَ العِصمَةِ الفاطِمِیَّةِ وَ الحِلمِ الحَسَنِیَّةِ وَ الشَّجاعَةِ الحُسَینِیَّةِ وَ العِبادَةِ السَّجّادِیَّةِ وَ المَآثِرِ الباقِرِیَّةِ وَ الآثارِ الصّادِقِیَّةِ وَ العُلُومِ الکاظِمِیَّةِ وَ الحُجَجِ الرَّضَوِیَّةِ وَ الشُّهُبِ الجَوادِیَّةِ وَ الشُّرُوحِ الهادِیَّةِ وَ الهَیبَةِ الزَّکِیَّةِ وَ الغَیبَةِ المَهدِیَّةِ با صلوات بر محمد و آل محمد ... ورود شما را به وبلاگ فتیان 1412 گرامی می داریم

فی الفوائد المتفرقة فیما یتضمن الاشارة الی قوله تعالی ان الله یأمرکم أن تذبحوا بقرة

ابذلوا اروا حکم یا عاشقین

ان تکونوا فی هوانا صادقین

داند این را هرکه زین ره آگه است

کاین وجود و هستیش، سنگ ره است

گوی دولت آن سعادتمند برد

کو، به پای دلبر خود، جان سپرد

جان به بوسی می‌خرد آن شهریار

مژده‌ای عشاق، کسان گشت کار

گر همی خواهی حیات و عیش خوش

گاو نفس خویش را اول بکش

در جوانی کن نثار دوست جان

رو «عوان بین ذالک» را بخوان

پیر چون گشتی، گران جانی مکن

گوسفند پیر قربانی مکن

شد همه برباد، ایام شباب

بهر دین، یک ذره ننمودی شتاب

عمرت از پنجه گذشت و یک سجود

کت به کار آید، نکردی ای جهود !

حالیا، ای عندلیب کهنه سال

ساز کن افغان و یک چندی بنال

چون نکردی ناله در فصل بهار

در خزان، باری قضا کن زینهار!

تا که دانستی زیانت را ز سود

توبه‌ات نسیه، گناهت نقد بود

غرق دریای گناهی تا به کی؟

وز معاصی روسیاهی تا به کی؟،

جد تو آدم، بهشتش جای بود

قدسیان کردند پیش او سجود

یک گنه چون کرد، گفتندش: تمام

مذنبی، مذنب، برو بیرون خرام!

تو طمع داری که با چندین گناه

داخل جنت شوی، ای روسیاه!

(نان و حلوا)

 

 

فی تأویل قول النبی صلی الله علیه و آله و سلم: حب الوطن من الایمان

ایهاالمأثور فی قید الذنوب

ایها المحروم من سر الغیوب

لا تقم فی اسر لذات الجسد

انها فی جید حبل من مسد

قم توجه شطر اقلیم النعیم

و اذکر الاوطان والعهد القدیم

گنج علم «ما ظهر مع ما بطن»

گفت: از ایمان بود حب الوطن

این وطن، مصر و عراق و شام نیست

این وطن، شهریست کان را نام نیست

زانکه از دنیاست، این اوطان تمام

مدح دنیا کی کند «خیر الانام»

حب دنیا هست رأس هر خطا

از خطا کی می‌شود ایمان عطا

ای خوش آنکو یابد از توفیق بهر

کاورد رو سوی آن بی‌نام شهر

تو در این اوطان، غریبی ای پسر!

خو به غربت کرده‌ای، خاکت به سر!

آنقدر در شهر تن ماندی اسیر

کان وطن، یکباره رفتت از ضمیر

رو بتاب از جسم و، جان را شاد کن

موطن اصلی خود را یاد کن

زین جهان تا آن جهان بسیار نیست

در میان، جز یک نفس در کار نیست

تا به چند ای شاهباز پر فتوح

باز مانی دور، از اقلیم روح؟

حیف باشد از تو، ای صاحب هنر!

کاندرین ویرانه ریزی بال و پر

تا به کی ای هدهد شهر سبا

در غریبی مانده باشی، بسته پا؟

جهد کن! این بند از پا باز کن

بر فراز لامکان پرواز کن

تا به کی در چاه طبعی سرنگون؟

یوسفی، یوسف، بیا از چه برون

تا عزیز مصر ربانی شوی

وا رهی از جسم و روحانی شوی

(نان و حلوا)



[ سه شنبه 93/11/14 ] [ 12:15 عصر ] [ فتیان ]

نظر