سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اللهم کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ من ساعات اللیل و النهار وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَمؤیدا حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً وعجل فرجه واجعلنا من شیعته یا ارحم الراحمین ...

فتیان 1412

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی صاحِبِ الدَّعوَةِ النَّبَوِیَّةِ وَ الأُصولِ الحَیدَرِیَّةِ وَ العِصمَةِ الفاطِمِیَّةِ وَ الحِلمِ الحَسَنِیَّةِ وَ الشَّجاعَةِ الحُسَینِیَّةِ وَ العِبادَةِ السَّجّادِیَّةِ وَ المَآثِرِ الباقِرِیَّةِ وَ الآثارِ الصّادِقِیَّةِ وَ العُلُومِ الکاظِمِیَّةِ وَ الحُجَجِ الرَّضَوِیَّةِ وَ الشُّهُبِ الجَوادِیَّةِ وَ الشُّرُوحِ الهادِیَّةِ وَ الهَیبَةِ الزَّکِیَّةِ وَ الغَیبَةِ المَهدِیَّةِ با صلوات بر محمد و آل محمد ... ورود شما را به وبلاگ فتیان 1412 گرامی می داریم

از صدر اسلام تاکنون همیشه طرح و نقشه دشمنان این بوده که دین را بی خاصیت کنند. آنها دنبال این نیستند که مردم بی دین باشند زیرا اگر بخواهند دین را از مردم بگیرند سرو صدای همه بلند می شود لذا بر آن شدند تا دینی به مردم بدهند که بی خاصیت باشد و رشد و پویایی در آن نباشد. اسلامی که بی خاصیت باشد ارزشی ندارد. لذا می بینیم چه بسا گاهی دشمنان با دست خودشان اسلام صناعی و دست ساز را در مقابل اسلام الهی ترویج می دهند و حتی به قاره های امریکا و افریقا هم می برند اما نمی گذارند دین الهی ترویج شود و نمی گذارند خاصیت دین الهی به ما برسد بلکه نمی گذارند بفهمیم که دین الهی خاصیتهایی دارد زیرا تا وقتی ما خاصیت چیزی را ندانیم استفاده نمی کنیم و یا کمتر استفاده می کنیم.

شما تا خاصیت برخی از میوه ها را ندانید از آنها استفاده نمی کنید در مورد دین هم تا وقتی خواص و فوائد دین الهی را در مقابل مضرّات دین صناعی ندانید دین صناعی را ترک نکرده و به دین الهی روی نخواهید آورد. تفاوت دین الهی با دین صناعی (ساختگی) یا به عبارتی تفاوت دین حقیقی با دین غیر حقیقی در این است که دین دین الهی برای ما در دنیا سلامت و در آخرت سعادت را به همراه خواهد داشت. و اگر این بهره را از دین الهی نبردیم بدانیم که از آن درست استفاده نکرده ایم. غذایی که باید در دهان گذاشته شود اگر در لباس ریخته شود شما را سیر نخواهد کرد. هر چند امروزه این چیزی که به ما داده اند دین الهی نیست بلکه دین نماست یا دین ناقص و کِرم زده است. ما اسلامی می خواهیم که صددرصدی باشد اسلام دستکاری شده یا سانسور شده یا ناقص به درد نمی خورد. سیبی که پلاستیکی باشد یا کرم خورده باشد خاصیت سیب را نخواهد داشت. لذا فقط دین الهی است که خاصیت سلامت و سعادت را دارد و در آن حرکت و پویایی و رشد و تعالی است. شما نگاه کنید که تمام جنبشها و حرکتها از شیعه یا حدأقل متأثر از شیعیان است و گرنه اسلامهای دیگر همگی بی خاصیت هستند. تشیع هم که می گوییم نه تشیع اسمی بلکه تشیعی که در آن مراحل تعلیم و تربیت اهلبیتی مو به مو اجرا شود. وگر نه تشیع بدون تعلیم و تربیت اهلبیتی هم از اسلام های بی خاصیت خواهد بود. بی خاصیت کردن دین با یک چیز به انجام می رسد و آن هم اینست که تعلیم و تربیت اهلبیتی از آن برداشته شود. خوارج کسانی بودند که دینی بدون تعلیم و تربیت اهلبیتی داشتند لذا بجای رشد و تعالی به جهل مرکب و توقّف و تعرّب گرفتار شدند و در انجماد و گندیدگی از بین رفتند. رشد و تعالی در گرو تعلیم و تربیت است آن هم نه هر تعلیم و تربیتی که تعلیم و تربیت های دیگر همچون تعلیم و تربیت های سلیقه ای یا حکومتی یا اقلیمی و از این قبیل تعلیم و تربیت ها، سر از نا کجا آباد در می آورد و فقط این تعلیم و تربیت اهلبیتی است که رشد و تعالی را به همراه خواهد داشت. برای شیعه شدن و داشتن این دین الهی هم باید انواع هزینه ها را بکنیم و به اقل اکتفا نکنیم. قبول کردن غدیر هنوز اول کار است و همه کار نیست. ورود به تشیع اول کار است باید مراحل آن را طی کنیم تا بتوانیم بگوییم شیعه هستیم. همانطور که کسی که می خواهد بگوید من دانشجو هستم باید مراحل دانشجویی را طی کند شیعه هم باید مراحل تشیع را بگذراند و الّا به صرف ثبت نام نیست. ما آمده ایم در کنکور انسانیت ثبت نام کرده ایم و می گوییم شیعه ایم در حالی که اینطور نیست باید وارد مراحل شویم و درس ها را بیاموزیم. نه فقط بیاموزیم بلکه به آنها عمل کنیم و نه فقط عمل کنیم بلکه آنها را نشر دهیم. سه مقطع علم عمل و نشر را داشته باشیم و بعد از اینکه مراحل تمام شد می توانیم بگوییم ما شیعه هستیم. در این مسیر هم یک سری از چیزها به عنوان اصل قلمداد شده یعنی از اصول تشیع به شمار می رود که اگر اینها نباشند تشیع فرد، زیر سوال است. یکی از این اصل ها که از اصول تعلیمی شیعه است آموزش سه علم است. در شیعه واجبات منحصر در نماز و روزه و برخی از مناسک نیست بلکه طلب علم هم مانند نماز و روزه و حج واجب است. روایتی که همه آن را شنیده اند اما به راحتی از کنار آن گذشته و هیچگاه در آن تأمل نکرده اند گویای آن است که بر هر مسلمانی طلب علم واجب است (طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلشی کُلِّ مُسلِمٍ). در جامعه اسلامی، علم فقط برای صنف و گروه خاصی نیست بلکه آموزش عمومی از واجبات است و همه مسلمین باید علم آموزی کنند. علمی هم که از ما خواسته شده سه تاست و بقیه چیزهایی که امروزه به آنها علم می گویند شبه علم بلکه فن و حرفه و صنعت و مقدمات علم هستند نه خود علم. سه علمی که از ما خواسته شده طبق فرمایش مولانا امیرالمومنین است که فرمود: الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ الْفِقْهُ لِلْأَدْیَانِ وَ الطِّبُّ لِلْأَبْدَانِ وَ النَّحْوُ لِلِّسَان‏ علمی که برای شیعه امیرالمومنین لازم است این سه تاست یعنی فقه و طب و نحو. اگر این سه علم را خوب یاد نگیریم اصل اول تعلیمی تشیع را نخواهیم داشت یعنی ما احتیاج به سه آموزش داریم 1- آموزش آیینی یعنی دین را خوب بشناسیم. 2- آموزش پزشکی یعنی بدن را خوب بشناسیم. 3- آموزش زبان.

متأسفانه امروزه در جامعه فقه را فقط به قسمت احکام عملیه منحصر کرده اند و این تحریفی بود که توسط دشمنان پیاده شد در حالی که فقه، مجموعه علم دین است چه در اعتقادات چه در اخلاقیات و چه در عملیات. عملیات فقه اصغر است. عملیات و اخلاقیات فقه اوسط است؛ و عملیات و اخلاقیات و اعتقادات روی هم فقه اکبر است. علی کل حال ما باید علم دین را داشته باشیم و آن هم فقط ظاهری نباشد. عده ای ممکن است هر سه علم در فقه را بیاموزند اما فقط ظاهر آن را آموخته یعنی فقط شریعت را دارند و باطن دین یعنی طریقت را رها کرده اند و حال آنکه دین مانند همه مخلوقات هم ظاهر دارد هم باطن دارد. هر مخلوقی در عالم دو وجه دارد. اگر قرار باشد دین باطن نداشته باشد باید بگوییم انسان هم فقط جسم است و روح ندارد. چگونه می شود که ما هم ظاهر داشته باشیم هم باطن که ظاهر، جسم ما باشد و باطن، عقل و روح ما باشد اما دین الهی فقط ظاهر داشته باشد؟

متأسفانه این از تحریفاتی است که حتی در حوزه های علمیه ما دارند انجام می دهند و دارند باطن دین را سانسور می کنند. یعنی همان را دارند می گویند که دهری ها می گویند. مگر ما نمی گوییم مرگ بر زنادقه؟ زندیق و دهری کسانی هستند که می گویند ما فقط جسم هستیم و باطن (عقل و روح) نداریم و عالم باطن ندارد. الآن هم متأسفانه یک عده در حوزه ها می گویند که دین باطن ندارد و می گویند ما طریقت نداریم و فقط شریعت است. اگر امروز می بینید که دین نابارور و عقیم شده برای همین است که فقط دارند ظاهرش را نشان می دهند آن هم ناقص. تازه اگر بخواهند کامل هم نشان دهند چون باطن را حذف کرده اند ثمره ای نمی گیرند. جسم بدون روح لاشه ای بیش نیست. کسی که بخواهد بگوید انسان چیست و در اینجا فقط ظاهر را بگوید و روح را در نظر نگیرد نمی تواند بدن را خوب تعریف کرده و از آن استفاده کند. اگر ما هم جنبه باطنی دین را حذف کنیم در ظاهر گیر می کنیم که متأسفانه در ظاهر دین هم اطلاعات کامل نداریم. امروزه این ظاهر هم در حال فراموشی است و ما را به علومی سوق می دهند که حتی به عنوان مقدمات علوم دینی هم به زور داخل می شوند. فلسفه و اصول و ... همگی مقدمات علم دین هستند نه خود علم دین. ولی می بینیم سالها آنها را تحصیل می کنیم و در آنها درجا زده و با قرآن و عترت هم کاری نداریم. و این شد که رهبر معظم انقلاب هم فرمودند که از عیبهای ما اینست که ما چندین سال در حوزه ها درس می خوانیم ولی با قرآن کاری نداریم. واقعا هم همینطور است زیرا آموزش های ما آموزش های اسلامی نیست.یکی دیگر از علما هم می فرمود ما فقط ده درصد از علوم اسلامی را داریم و در حوزه ها نود در صد از علوم اسلامی را مطرح نکرده ایم. حال این حوزه علمیه ماست که یک مکان علمی است بیایید و ببینید در جامعه از این ده درصد یک در صد هم نیست. پس نشر علم دین در جامعه خیلی کم است. اگر علم دین نباشد جامعه هم دیندار نخواهد شد. و این قانون است که هر جا علم چیزی نباشد آن چیز هم نخواهد بود. در جامعه ای بهداشت بیشتر است که علم بهداشت در آن جامعه بیشتر منتشر شده باشد. امروزه هر کس به مسجد می رود و بسیار نماز می خوانداما علم دین را نمی داند می ستایند در حای که این اعمال دینی بدون علم دین ارزشی ندارد. بلکه به فرموده مام صادق صلوات الله علیه عملی که بدون بصیرت باشد روز به روز دور تر می کند. آیا شما در مراجعه به پزشک به قد و هیکل او می نگرید یا به علم و دانش او در پزشکی نگاه می کنید؟ در دین هم دینداری هر کس باید با علم او سنجیده شود که هر که علم دینش بیش دینداری اش بیشتر. از همین جا بود که رسول الله می فرمود هکه باید علم آموزی کنند و می فرمود اُف بر هر مسلمانی که در هفته یک روز را به علم دین اختصاص ندهد. تعطیلی در اسلام برای لهو و لعب نیست اگر در اسلام جمعه تعطیل است بخاطر تفقه در دین است. روز جمعه حتی روز تفریح هم نیست باید در طول هفته تفریح باشد تا تفقه در روز جمعه تعطیل نشود. باید در تعطیلات مرسوم، کارهای جسمی را به کارهای عقلی و روحی تبدیل کنیم یعنی تعطیلات به معنای بی کاری نیست بلکه برای تبدیل کارهای مادی به کارهای علمی معنوی است.

دومین چیزی که یک شیعه باید یاد بگیرد علم طب اسلامی است. مسلمانی که علم طب اسلامی را نمی داند چگونه مسلمان است؟ متأسفانه کمترین آگاهی ها را هم درباره بدن نداریم و نمی دانیم از دیدگاه طب اسلامی چه چیزی برای ما خوب است و چه چیزی بد است. از بُعد طبی اسلامی چه چیزهایی باید مصرف کنیم و چه چیزهایی مصرف نکنیم (فَلیَنظُرِ الإنسانُ إلَی طَعامِهِ) (انسان باید به طعام خود نظر کند). مسکرات هم از بُعد دینی مشکل دارند هم از بُعد طبی. متأسفانه طبی که امروزه در جامعه حاکم شده طبصنعتی و شیمیایی یعنی استعماری است و یا طب باستانی است. و حال آنکه طب اسلامی غیر از اینهاست. طب اسلامی، طب طبیعی است که با توجه به جسم و روح انسان از ناحیه خالق یکتا به انسانها داده شده. اگر علمای ما اینها را بلد بودند امروز فتوا می دادند که استفاده از سیگار حرام است چون صد در صد برای بدن مضر است. اما صهیونیزم کاری کرد که این علوم را حتی علمای ما بلد نیستند و فقط به شکیات نماز چسبیده اند. اگر به طب اسلامی علم داشتیم مرجع ما برای درمان به طب شیمیایی آن هم در مرکز و ریشه استعمار یعنی انگلستان رجوع نمی کرد. اگر به طب اسلامی علم داشتیم اجازه نمی دادیم غذاهای فست فود و فریز شده و شیمیایی وارد جامعه ما شود. اگر طبع ما را تغییر داده اند چون طب ما را گرفته اند. طوری شده که دیگر زیتون و انجیر و کرفس و به و کدو و ... نمی توانیم بخوریم ولی از سس و نوشابه گازدار لذت می بریم. اگر اینطور باشیم به بهشت هم نمی توانیم برویم چرا که در بهشت از غذاهای غیر طبیعی خبری نیست و غذاهای بهشتی مثل زیتون و انجیر و کرفس و کدو و ... است و متأسفانه ما نمی توانیم از این غذاها استفاده کنیم. امریکا و انگلستان با هم توافق کرده و دو نوشیدنی را به ما تحمیل کردند و با آنها ما را استثمار کردند. امریکا نوشیدنی سرد (نوشابه گازدار) و انگلستان نوشیدنی گرم (چای) را به خورد ما دادند و نوشیدنی های اسلامی را از ما گرفتند. آیا تا به حال از خود سوال کرده اید که قبل از چای سیاه و نوشابه گازدار مسلمانان چه می نوشیدند؟ آری استعمار طوری کار کرده که ما حتی نمی دانیم بادرنجبویه که نوشیدنی امیرالمومنین است زمانی در خانواده های شیعی از اصلی ترین نوشیدنی ها بوده. و چه دردناک است که امروزه این نوشیدنی را در اروپا به اسم خودشان و فقط برای خودشان استفاده می کنند. ملیسا یا به تعبیر مشهور، چای فرانسه همین بادرنجبویه است که به عنوان با کلاس ترین نوشیدنی در اروپا مصرف می شود و ما مسلمانان آن را از زندگی حذف کرده و چای سیاه می نوشیم. از نظر زیست شناسی حداقل عمر یک انسان باید صد و بیست و پنج سال باشد زیرا عمر هر موجودی برابر با پنج برابر سن رشدش است یعنی انسان که سن رشدش بیست و پنج سال است باید پنج برابر آن را عمر طبیعی داشته باشد ولی می بینیم که بخاطر ندانستن طب اسلامی عمرهای ما به نصف عمر طبیعی هم نمی رسد. و چه اسرافی از این بالاتر و چه زیانی از این بیشتر که عمر گرانمایه را به راحتی و با جهل خود از دست می دهیم. در قبر و قیامت درباره عمر بازخواست می شویم که چرا عمرت را بخاطر سهل انگاری از دست دادی؟ وقتی طب اسلامی را ندانیم به راحتی عنبیات (فرآورده های انگور) را برداشته و لبنیات (فرآورده های شیر) را به ما می دهند و هزاران بیماری را دچار می شویم. زمانی بود که اگر می گفتند کسی طبع خود را نمی داند همه دچار تعجب می شدند که مگر می شود کسی طبع خود را نداند؟ اما امروزه طوری شده که اصلاً نمی دانند که طبع و مزاج چیست.

سومین علم برای شیعه علم نحو است.

امروزه شعوبیه (پان ایرانیزم) به راه افتاده اند و زبان عربی را از ما گرفته اند. کاری کرده اند که زبان دینی را نیاموزیم و حال آنکه امام صادق می فرماید: «تعلّموا العربیة فإنّها کلام الله الّذی یکلّم به خلقه». از ما هم تفقه را خواسته اند هم تعلّم عربی. این کالج هایی که دارند می زنند همه برای زبانهای بیگانه بلکه استعماری است و برای زبان دین هیچ جایی باز نکرده ند. اگر سابقاً سعدی ها و نظامی ها ترجمه قرآن نمی نوشتند چون می دانستند که ما باید قرآن را به ربی بفهمیم. باید خود عبارتها را یاد بگیریم. فرهنگ ما این بود که عربی یعنی زبان دین را پاس بداریم ولی پان ایرانیزم این را عوض کرد که فارسی را پاس بداریم. اینها دلشان برای زبان فارسی نسوخته که اگر دلشان سوخته بود اینگونه اجازه رواج زبان های استعماری را نمی دادند. اینها فقط می خواهند با شعار فارسی را پاس بداریم هم زبان عربی، هم زبان فارسی را از بین ببرند. زیرا زبان عربی و زبان فارسی به هم گره خورده اند. اینها همان کاری را می کنند که عمر کرد. عمر با شعار حسبنا کتاب الله می خواست هم عترت هم قرآن را از بین ببرد زیرا قرآن و عترت با هم هستند. کسی که عربی را پاس بدارد فارسی را هم پاس داشته است.



[ دوشنبه 91/12/14 ] [ 9:51 صبح ] [ فتیان ]

نظر