همانطور که می دانید غذای بهائم (حیوانات علفخوار) علف است و غذای سِباع (درندگان) گوشت است و انسان نه درنده است که گوشتخوار باشد و نه بهیمه است که علفخوار باشد لذا قاعدتاً باید غذای انسان با غذای درندگان و علفخواران فرق داشته باشد.یعنی غذای انسان میوه است. میوه خوار بودن انسان از راه های دیگر نیز قابل اثبات است. یکی آنکه نوع دندانهای انسان با دندانهای بهائم و درندگان فرق دارد زیرا دندانهای درندگان برای پاره کردن گوشت خلق شده و دندانهای بهائم برای جویدن گیاهان خلق شده و دندانهای انسان نه مثل درندگان است نه مثل بهائم بلکه معلوم است برای استفاده از میوه جات خلق شده. یکی از راههای اثبات میوه خوار بودن انسان روده اوست زیرا روده درندگان کوتاه است تا گوشت در آن مدت زیادی نماند تا بگندد و روده بهائم بلند استتا گیاهان در آن بماند تا خوب هضم شود و مواد مغذی آن جذب شود اما روده انسان نه به کوتاهی روده درندگان است و نه به بلندی روده بهائم است بلکه در حد متوسط است یعنی متناسب با میوه خوار بودن انسان طراحی و خلق شده. یکی دیگر از راههای میوه خوار بودن انسان، ترشحات معده است که ترکیبات ترشحات در معده سِباع (درندگان) برای هضم گوشت است و در بهائم برای هضم گیاه است و در انسان متناسب با هضم میوه است.
گوشتخواری که غالبا توصیه غرب است فرهنگ درندگی است. علفخواری هم که توصیه شرق است فرهنگ بهیمگی است اما میوه خواری که توصیه اسلام است فرهنگ انسانی است. کسانی که غذایشان بیشتر گوشت است غالباً روحیه درندگی و غضبناک دارند و کسانی که غذایشان بیشتر گیاهان است غالبا روحیه بهیمگی و شهوی دارند ولی کسانی که غذایشان بیشتر میوه است روحیه ای معتدل و اهل تفکر و خردورزی دارند.
«فَلیَنظُرِ الإنسانُ إلی طَعامِهِ» انسان باید ببیند که چه می خورد.
[ شنبه 92/5/5 ] [ 12:14 عصر ] [ فتیان ]