سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اللهم کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ من ساعات اللیل و النهار وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَمؤیدا حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً وعجل فرجه واجعلنا من شیعته یا ارحم الراحمین ...

فتیان 1412

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی صاحِبِ الدَّعوَةِ النَّبَوِیَّةِ وَ الأُصولِ الحَیدَرِیَّةِ وَ العِصمَةِ الفاطِمِیَّةِ وَ الحِلمِ الحَسَنِیَّةِ وَ الشَّجاعَةِ الحُسَینِیَّةِ وَ العِبادَةِ السَّجّادِیَّةِ وَ المَآثِرِ الباقِرِیَّةِ وَ الآثارِ الصّادِقِیَّةِ وَ العُلُومِ الکاظِمِیَّةِ وَ الحُجَجِ الرَّضَوِیَّةِ وَ الشُّهُبِ الجَوادِیَّةِ وَ الشُّرُوحِ الهادِیَّةِ وَ الهَیبَةِ الزَّکِیَّةِ وَ الغَیبَةِ المَهدِیَّةِ با صلوات بر محمد و آل محمد ... ورود شما را به وبلاگ فتیان 1412 گرامی می داریم

شاید کمتر کسی پیدا شود که ضرورت داشتن مرجع در شریعت را نداند و می­توان گفت تقریباً غیر از مغرضین و یا کسانی که موضوع مرجعیت برایشان درست حل نشده دیگر کسی شبهه و اشکالی برای داشتن مرجعیت در شریعت مطرح نمی­کند زیرا لزوم رجوع به متخصص برای همه روشن است و هیچ عقل سلیمی رجوع به متخصص را منکر نمی­شود بلکه آن را ضروری هم می­داند. اما متأسفانه مرجعیت در طریقت برای بسیاری از افراد، حتی بسیاری از اهل شریعت هنوز کاملا جا نیافتاده.

شاید علت اصلی در این ابهام علاوه بر شیطنتهایی که نمی­خواهند کسی طریق الی الله را بپیماید، همین عدم شناخت صحیح از دین است. یعنی آنهایی که دین را بیشتر از شریعت و یک ظاهر خشک نمی­بینند هیچگاه لزوم مرجعیت در طریقت را هم نخواهند پذیرفت. در حالی که دین همانطوری که بزرگانی همچون فاضل مقداد «رحمه الله» هم به آن تصریح کرده اند عبارتست از مجموعه شریعت و طریقت. به عبارتی دین هم مانند تمام مخلوقات الهی علاوه بر ظاهر، باطنی هم دارد که اگر پیچیدگیهای آن بیشتر از ظاهرش نباشد کمتر هم نیست.

اگر دین اسلام الهی است که قطعا هم هست پس به طور حتم، ظهر و بطن دارد همانطور که قرآن کتاب الهی است و ظهر و بطن دارد و برای انسان که او هم دارای ظهر و بطن است فرستاده شده بلکه رسول هم ظهر و بطنی دارد که ظاهرش نبی الله و باطنش ولی الله است و حدیث شریف «أنا و علیّ مِن شجرةٍ واحدة» به این اشاره دارد و کسی که باطن رسالت یعنی ولایت را نپذیرد رسالت را نپذیرفته.

سعی دشمنان، انکار بطون است خواه بطن القرآن باشد یا بطن دین یا بطن رسول یا بطن انسان. آنهایی که مباحث اعتقادی و اخلاقی را می­زنند و فقط احکام را مطرح می­کنند در واقع دارند باطن انسان را انکار می­کنند.

در هر حال برای حرکت در باطن دین نیاز به مرجعیت که همان استاد مسلّم و متخصص در امور دینی است خیلی بیشتر احساس می­شود.

اما ظاهر دین را شریعت و باطن دین را طریقت گوییم. بزرگی فرموده است: «الاستاد فی الشریعة سمّی بالمجتهد و فی الطریقة سمّی بالمرشد و الطالب و السالک یحتاجان بهما للسیر و السلوک فی الشریعة و الطریقة أی فی ظاهر الدین و باطنه حتی یصلا بلقاء الله تعالی إن شاء الله».

البته همانطور که مراد از اجتهاد، کوشش نیست بلکه به معنای استنباط است، مراد از ارشاد هم پند دهی نیست بلکه به معنای دستگیری است یعنی همانطور که صلات و صوم و... نیاز به اخذ از مجتهد دارد، ذکر و فکر و... هم باید از مرشد اخذ شود.

در شریعت، اخذ از مجتهد را تقلید گویند و در طریقت، اخذ از مرشد را تبعیت گویند. و همانطور که عمل عامی در شریعت، بدون تقلید و استفتاء، باطل است؛ عمل مبتدی هم در طریقت، بدون تبعیت و استرشاد، باطل است. هیچ کس نمی­گوید شما خودتان مثلا وسائل الشیعه را بگیرید و بدون مرجع، عمل کنید. در طریقت هم کسی حق ندارد با رجوع به منابع یعنی قرآن و کتب ادعیه عترت، خودسرانه عمل به طریقت کند و نیاز به مرجعی است که از او مسائل طریقتی اخذ شود. پس نیاز جدی به بررسی مرجع در شریعت یا طریقت لازم می­نماید و بر اهل تحقیق است که مسئله ای چنین مهم را مورد کاوش و کنکاش قرار دهند.

دامنه بحث:

بحث پیرامون این موضوع باید در سه مسئله باشد: 1- ضرورت مرشد 2- نشانه های مرشد حقیقی 3- وظایف سالک نسبت به مرشد. زیرا رشد و تعالی در گرو داشتن استاد حقیقی است و اگر کسی استاد را از استادنما تشخیص ندهد به دام شیطان افتاده و همچنین اگر استاد حقیقی را هم یافت اما وظایفی را که نسبت به او دارد رعایت نکرد باز هم به نتیجه ای نخواهد رسید.

خیلی از افراد هستند که خودشان می­خواهند با پای خود به خدا برسند که اینان هیچگاه به مقصد نمی­رسند زیرا اولا صراط مستقیم از مو باریکتر و از شمشیر برّنده تر است و دارای خطرات فراوان و زوایای پنهان و شبهات بسیار و رهزنان بیشماری است، ثانیا برای رسیدن به خدا باید از خود گذشت و کسی که خود می­خواهد این راه را برود تا وقتی به خود التفات دارد چگونه می­تواند از خود عبور کند که خون را با خون شستن محال است.

عده ای هستند که می­فهمند بدون مرشد نمی­توان مقصود حاصل کرد لذا کمر همت بسته و دنبال مرشد می­گردند اما چون نمی­توانند مرشد را از مرشد نما تمیز دهند چه بسا که گرفتار مرشد نما شده و سر سپرده او می­شوند و آرام آرام صفات شیطانی در آنها رسوخ کرده و تبدیل به شیطان می­شوند.

عده ای هستند که از این مانع هم عبور می­کنند یعنی دنبال مرشد می­روند و به مرشد حقیقی هم می­رسند اما از مرشد استفاده ای نمی­برند. لذا می­بینیم بسیاری از افراد، سالهای متمادی نزد بزرگترین مشایخ معرفت می­روند اما آنگونه که باید و شاید رشد نمی­کنند و گاهی جز اسمی و رسمی از استادشان چیزی ندارند و این به خاطر رعایت نکردن وظایف مریدی به نحو کمال و تمام است.

و کمتر پیش می آید که معدود افرادی را می­بینیم که دنبال مرشد می­روند، مرشد حقیقی را هم می­یابند و به وظایفشان هم خوب عمل کرده و تا آخر کار وظایف را دنبال می­کنند لذا بهره کافی و وافی را می­برند.

و انگشت شماری هم پیدا می­شوند که به قدری استعداد نشان می­دهند که حتی در کمترین زمان، بیشترین استفاده ها را می­کنند. اینان غالبا کسانی هستند که تهی اما پر ظرفیت می­آیند لذا از استاد سرشار می­شوند چنانچه عین القضاة همدانی می­گوید من بیست روز خدمت شیخ احمد غزالی رسیدم و پس از آن به چیزی جز فنا فکر نمی­کردم. و همین نشان از قابلیت بسیار بالای عین القضاة و پختگی شیخ احمد غزالی است که مریدی که آنقدر از علوم مختلف بهره دارد اما هنگامی که نزد مرشد می­رود تهی می­رود و در مقابل آنقدر ظرفیت دارد که در کمترین زمان بیشترین استفاده را می­کند.

پس روی هم رفته لازم است برای رسیدن به مقصود، ابتدا ضرورت مرشد را بفهمیم چرا که تا وقتی ضرورتها روشن نگردد جدّیت و همّت کافی نیز نخواهد آمد بلکه همیشه تسویف و سستی و غفلت خواهد بود. در هنگام تشنگی و گرسنگی وقتی که ضرورت آب و غذا فهمیده شود جدّیت و همّت هم برای به دست آوردن آب و غذا پیدا خواهد شد. در راه کمال هم اگر کسی ضرورت مرشد را خوب درک کند لحظه ای از جستجو دست بر نمی­دارد. و در ادامه باید در این مسیر، معیار مرشد حقیقی را از غیر حقیقی بداند تا گرفتار رهزنان نشود و بعد از یافتن مرشد، وظایف مریدی را تمام و کمال به جا آورد تا إن شاء الله مقصود را حاصل کند.

خطر وجود مرشد برای شیاطین

پیشینه شیطنت، به خلقت انسان برمی­گردد و شیاطین همواره از همان ابتدا تمام تلاش خود را برای انحراف انسان و جلوگیری از رشد و تعالی او به کار بسته اند و در هر زمان شگردهای مختلفی را استفاده می­کرده اند. همانطور که دوره های بشریت با تحولاتی همراه بوده، شیطنت نیز با تحولاتی همراه بوده و شکلهای جدیدی به خود می­گرفته و در این مسیر و در طی چند صد سال اخیر، شکل جدیدی به خود گرفته که همگام با جهانی شدن کشورهای دنیا، شیطنت نیز صورتی جهانی به خود گرفت و به همین خاطر تشکیلاتی جهانی و پیچیده شکل گرفت که برای شیطان شناسان با عنوانهایی از قبیل استعمار، استثمار، و در این اواخر با عنوان صهیونیزم جهانی شناخته شده است.

لیدرها و مغزهای این تشکیلات با جلسات مختلف و بررسی های بسیار به این نتیجه رسیدند که آباء و اجدادشان برای سیطره و استیلا بر بشریت راه دقیقی را در پیش گرفته بودند و مهمترین مسائل را خوب تشخیص داده بودند و روی اصلی ترین چیزها دست گذاشته بودند پس فرزندان امروز آنها هم می­خواستند همان راه را اما با شکلی مدرن بپیمایند لذا دیدند که اگر در بسیاری از برنامه های خود شکست می­خورند و نتیجه مطلوب نمی­گیرند بلکه گاهی نتیجه عکس می­گیرند و شیطنتهایشان به خودشان برمی­گردد، این است که یک رَجُل الهی در وسط میدان ایستاده که به عنوان مرجع به او رجوع می­شود و او با تمام دقت، شیطنتها را رصد کرده، مسیر حق را نشان داده و تمام رشته های شیاطین را پنبه می­کند.

به همین علت، کلید و مهمترین عامل موفقیت الهیون را یافته بودند و از طرف دیگر مهمترین راه انحراف را نیز به دست آورده بودند. آنها می­دیدند که بحرانهای جامعه به راحتی در پناه مرجعیت شریعتی یا طریقتی بر طرف می­شود و می­دیدند که پشت تمام قیامهای مسلمین یک مرجع عارف مسلک قرار دارد. در تحریم تنباکو، سید جمال الدین اسد آبادی تحت تأثیر شیخ حسینقلی همدانی به خدمت میرزای شیرازی می رسد و ایشان را نسبت به خیانتهای انگلستان آگاه می­کند و میرزا هم فتوای تاریخی تحریم تنباکو را می­دهد و این فتوا چنان تأثیری می­کند که حتی خانواده شاه در دربار، قلیانها را می­شکنند.

در قیام میرزا کوچک خان که خود از مشایخ حوزه و خانقاه است، یا اخوان المسلمین (حسن البنا)، اخوان الصفا، عمر مختار، صفویه و دیگر قیامها، همگی به رهبری مراجع طریقتی بودند و همین اواخر انقلاب بزرگ اسلامی ایران به رهبری مرجعی که هم اهل شریعت بود هم اهل طریقت به پیروزی رسید.

شیاطین با تمام این احوال فهمیدند که اگر بخواهند سیطره کامل پیدا کنند باید این ستون اصلی یعنی مرجعیت (چه شریعتی و چه طریقتی) را بزنند و متأسفانه با تبلیغات، تلقینات و تقلّبهایی که کردند در بسیاری از موارد موفق هم شدند و هر جا که موفق نشدند جنس قلابی را قالب کرده و جا انداختند. و چون می­دانند که تنها راه پیروزی مسلمین در عرصه های فردی و اجتماعی بازگشت به همین اصل مهم است به هیچ وجه اجازه نمی­دهند این تفکر دوباره احیاء شده و بازگشت به این اصل صورت پذیرد.

اما اگر مرشد نباشد چه پیش خواهد آمد؟

با توضیحاتی که داده شد جواب، تقریباً واضح است. اگر مرشد نباشد، رشد و تعالی نخواهد بود بلکه همه انحراف و شیطنت و توهّمِ رشد و توهّمِ هدایت است. شما نگاه کنید و ببینید که بیشتر معضلات فردی و اجتماعی در جامعه به خاطر نبودن راهنماست.

در مراکز علمی و معنوی هر مشکلی که می­بینیم ریشه در سه چیز دارد: یا استادی در آنجا نیست یا غیر حقیقیِ آن است یا اگر استاد حقیقی هم پیدا شود از او تبعیت کامل نمی­شود. وگرنه این همه سردرگمی و در جا زدن و یأس و سستی و یا غرور و خودفریبی معنا نداشت.

این همه اختلاف و خودخواهی ها، این همه استبدادرأی و خودمحوری ها، همگی ناشی از فقدان استادی آگاه و عدم پیروی از اوست. استادی که به عنوان مرجع باصلاحیت و با کفایت، محل رجوع و رتق و فتق امور باشد.

بسیار جای تأسف است که در جامعه شیعی این سنت حسنه، متروک شده که در هر منطقه و شهری بلکه در هر محله ای مرجعی بود که به خدمت او می­رسیدند و بر اساس راهنمایی های او رشد و تعالی می­یافتند. اگر ما امروزه با این همه مشکل مواجه هستیم و می­بینیم که چهل یا پنجاه ساله های جامعه ما، هنوز کودکانه می­اندیشند یا افکار و رفتاری جاهلانه و غیر معقول و غیر دینی دارند، اگر می­بینیم فساد از هر طرف دامنه پیدا می­کند، اگر می­بینیم به جای رفتن به طرف رشد و مدنیّت به طرف اعرابیّت و توحّش عقبگرد می­کنیم همگی از فقدان بزرگی است که تحت نظر او تربیت شویم و با راهنمایی او در مسیر تعالی گام برداریم.

اگر یکایک افراد جامعه تحت نظر مستقیم یک مربی دینی، با واسطه یا بی واسطه تربیت شوند هیچگاه این اختلافات و کینه ها و غارتهای مادی و معنوی و انزوای اولیاء الله رخ نمی­دهد و چقدر جای تأسف است که به مراجع دینی حتی جهت مشاوره هم رجوع نمی­شود و این در حالی است که سابقاً در جامعه شیعی در تمام تصمیمات مهم و غیر مهم و در تمام شئونات و برنامه های فردی، خانوادگی، اجتماعی؛ و رتق و فتق امور با این بزرگان مشورت می­شد. در ازدواج و طلاق، در تولد و وفات، در صلح و دشمنی و در همه و همه چیز با ایشان رایزنی می­شد و در هیچخانواده ای هیچ اتفاقی نمی­افتاد مگر با راهنمایی و مشاوره این بزرگواران.

و این بود که جامعه طوری رشد و تعالی داشت که ما در همه زمینه ها چه در فرهنگ، چه در اقتصاد، و چه در سیاست، همیشه صادر کننده بودیم نه وارد کننده. ولی امروز فرهنگ و سیاست و اقتصاد را وارد می­کنیم و کارمان به جایی رسیده که حتی فیلتری هم برای واردات نداریم تا لااقل بتوانیم جلوی برخی از هزاران ویروس وارداتی را بگیریم.

طبق تحقیق اهل حلّ و عقد، علت اصلی انحطاط مسلمین، همین ترک رجوع به مراجع در کلیه حرکات و سکنات زندگی از کودکی تا پیری می­باشد. بلکه قطعا چنین است که وضعیت کنونی ما عذابی است که به خاطر ترک رجوع به مراجع شایسته بر ما نازل شده.

تا دل مرد خدا نآمد به دردهیچ قومی را خدا رسوا نکرد

آری در عالَم، هر عملی عکس العمل دارد و عکس العمل دوری از اصول انسان ساز و حقایق الهی سبب شده که در جهنم عقب افتادگی و فلاکت و جهل و توحّش فرو رویم و کسانی بر ما مسلط شوند و بر ما آقایی کنند که از بدترین ها هستند.



. استاد در شریعت، مجتهد نامیده می شود و استاد در طریقت مرشد نامیده می شود. و طالب و سالک برای سیر و سلوک در شریعت و طریقت یعنی ظاهر و باطن دین، نیاز به این دو استاد دارند تا أن شاءالله به لقاء الله برسند.

. گاهی به مرشد، پیر یا شیخ هم می گویند.



[ یکشنبه 92/6/17 ] [ 10:15 صبح ] [ فتیان ]

نظر