برای اینکه از فرصت به دست آمده در ایام محرم کمال استفاده را بکنیم نیاز است تا آدابی را رعایت کنیم همانطور که در همه عبادات باید چنین باشد یعنی اکتفا به احکام نکرده به آداب برویم تا به اسرار دست پیدا کنیم.
با دقت در محتوای سیره و سنت اهلبیت عصمت و طهارت به یکسری از آداب برمیخوریم که در بالا بردن هر چه بیشتر سطح کیفی در حرکت شیعیان نقش مهمی را ایفا می کنند. که در اینجا به چند مورد مهم اشاره خواهد شد.
1- دوری از تحریفات و جلوگیری از ایجاد آنها و مبارزه با تحریفات ایجاد شده:
از مهمترین آداب در این ماه بر اساس آموزه های شیعی، ارتقای سطح فکری در زمینه دوری از تحریفات و جلوگیری از ایجاد آنها و مبارزه با تحریفات ایجاد شده است که دشمنان آگاه و دوستان نادان آنها را ترویج کرده اند و برخی از آنها در جامعه شیعه و حتی در بین اهل علم ریشه دوانیده که مختصرا به آنها اشاره میشود:
1- قرار دادن ماه محرم به عنوان ابتدای سال و سعید و میمون معرفی کردن این ماه. که قبلاَ توضیح آن گذشت.
2- جعل فضائل ماه صفر برای محرم و انتقال مناسبتهای مصیبت بار به ماه صفر:
از جمله آنهامی توان به نجات حضرت یوسف سلام الله علیه از چاه و آزادی از زندان ایشان اشاره کرد که نجات ایشان در سوم صفر اتفاق افتاد و آزادی ایشان هم در ماهی دیگر رخ داد اما آن را به ماه محرم نسبت داده اند بلکه حضرت یوسف سلام الله علیه در ماه محرم به چاه انداخته شد.
در مورد حضرت موسی سلام الله علیه می گویند که ایشان در ماه محرم از دریا عبور کرد در حالی که عبور ایشان از بحر در پنجم ماه صفر الخیر واقع شده حتی مبعوث شدن ایشان هم در ماه صفر بوده.
دشمنان شهادت مظلومانه حضرت یحیی سلام الله علیه را که در بین انبیا شباهت زیادی به سید الشدا داشت کتمان کرده اند و حال اینکه شهادت ایشان در یازدهم محرم واقع شد. و ولادت ایشان در اول صفر قرار گرفته.
اما نجات حضرت یونس که در هفتم صفر بوده به محرم نسبت داده اند.
دیدار حضرت یعقوب با حضرت یوسف را که در ایام بیض ماه صفر صورت گرفته برای محرم جعل کرده اند.
قبول توبه حضرت آدم سلام الله علیه که در ذی القعده اتفاق افتاده میگویند که در محرم بوده. اما اخراج حضرت آدم را که در محرم بوده به صفر نسبت داده اند. چنانچه رحلت ایشان در محرم است و در ماه دیگر نقل کرده اند.
رحلت حضرت ام سلمه در بین نسوان النبی نیز در ماه محرم بوده که پنهان داشته شده و علاوه بر اینها مصیبتهای بزرگی مثل شهادت حضرت زید بن علی در روز اول محرم، تجاوز سپاه یزید به کعبه در روز سوم محرم و یورش اصحاب فیل به کعبه در هفتم محرم صورت گرفته و از دنیا رفتن بزرگانی مثل علامه حلی که نقش مهمی در شیعه شدن ایران زمین داشته اند در این ماه اتفاق افتاده. علی کل حال قصد دشمنان این است که ماه محرم را خیر جلوه دهند زیرا ماه شادی آنهاست و ماه صفر را نحس نشان دادند زیرا ابتدای صفر ایام غم آنهاست در حالی که محرم و صفر در بین ماه های سال مانند چهارشنبه و دوشنبه در بین هفته هستند روز چهارشنبه روزبنی امیه ای ها و روز دوشنبه روز عباسی هاست و محرم مانند چهارشنبه کاملا نحس بوده و نحوستش اصلی است به خلاف صفر که نحوستش عرضی و به خاطر شهادات و اتفاقات آخر ماه است بلکه ابتدای ماه صفر خیر نیز هست لذا به صفر الخیر هم معروف شده هر چند آخر این ماه دارای نحوست بوده و وقایعی مثل شهادت رسول الله و امام مجتبی و امام رضا و حضرت محسن بن علی و کودتای سقیفه اتفاق افتاده و در هر حال هیچ واقعه خیری در اسلام در محرم واقع نشده و خیلی از مناسبات خیر در ماه صفر به وقوع پیوسته. پس ماه محرم ماه عزا و ماتم شیعیان می باشد.
3- انجام دادن اعمال مخالف سیره و سنت اهلبیت:
از جمله این اعمال، موارد زیر است:
الف- سیاه پوشیدن در غیر از ایام مصیبت:
یکی از تحریفاتی که از روی افراط و تفریط در بین جامعه شیعی خصوصا جامعه کنونی وارد شده این است که چند روز قبل از فرا رسیدن ماه محرم شروع به سیاه پوشیدن می کنند و حال آنکه این ایام، ایامی است که برای شیعه وقایع مهمی رخ داده است که از آنها میتوان علاوه بر ایام عید غدیر به واقعه مباهله و نزول آیه مباهله و خاتم بخشی امیر المومنین و نزول آیه ولایت و نیز نزول سوره هل أتی اشاره کرد. از طرفی به درک رفتن هند جگر خوار مادر معاویه و به درک رفتن مروان حمار و ابو قحافه پدر ابوبکر ملعون و از همه مهمتر ضربت خوردن عمر ملعون توسط ابو لؤلؤ نهاوندی اشاره نمود که پس از هفتاد و چند روز در نهم ربیع الاول به درک رفت.
وظیفه ما پاسداشت این ایام و بر حذر بودن از سیاه پوشی آن است و باید سیاه پوشی را از اول محرم شروع کنیم و حد اکثر نهایتا تا آخر محرم آن را ادامه دهیم نه بیشتر. و در ابتدای ماه صفر که ایام شادی اهلبیت است از پوشیدن لباس عزا پرهیز کنیم. واقع شدن ولادت امام کاظم صلوات الله علیه در ابتدای ماه صفر از حکمتهای خداست که علتهایی دارد. یکی جدا سازی ایام حسینی و ایام حسنی است و دیگر اینکه دشمنان نتوانند نحسی ماه محرم را با ابتدای ماه صفر جابجا کنند. از این روی امام رضا صلوات الله علیه فرمودند اگر دوست دارید در درجات عالی بهشت همراه ما باشید، در شادی ما شاد و در غم ما اندوهگین باشید.
ب- عریان شدن و ترویج فرهنگ برهنگی:
اهلبیت همیشه و همه جا با فرهنگ شیطانی برهنگی مبارزه کرده اند و پوشش بدنی را کرامت انسانی معرفی کرده و کسی را که لباسش نازک باشد در زمره کسانی قلمداد کرده اند که دینشان نازک و شکننده است. برهنگی از حربه های ابلیس صفتان و شیطان پرستان است که برای نگه داشتن بشریت در حدّ غریزه جنسی از آن بهره می گیرند و در بین اهل دیانت و دینداری به شکلی غیر از بی دینان وارد شده اند و با توجیهات و مغالطه و نیک نشان دادن برهنگی در مجالس دینی به ترویج آن پرداخته اند. گذشته از اشکالات فقهی که بر این عمل نا شایست وارد است خصوصا در بین أمردها (کودکان نابالغ)، بی ادبیِ این عمل در هنگام حضور اهلبیت در محفل سید الشهدا انکار ناپذیر است و هتک اهلبیت محسوب میگردد و بر همگان واضح است که هتک اهلبیت از بزرگترین گناهان و حرام است. کسانی که وارد میدان انسانیت می شوند از برهنگی نزد افراد صاحب خرد و اهل فضل و ادب به شدت پرهیز میکنند چه رسد به نزد امام معصوم خصوصا بانی محفل سید الشهدا یعنی حضرت مهدی صاحب الزمان صلوات الله علیه و نزد حضرت زهرا صلوات الله علیها.
در هر حال اگر برهنه شدن حرام نباشد بی ادبی و تشبّه به بی دینان بلکه تشبّه به دشمنان اسلام و همچنین خرق آداب محسوب می شود. و شیعیان باید از آن پرهیز کنند. روی هم رفته برای عریان شدن هیچ توجیهی غیر از جهالت و هوای نفس نیست.
ج- خون ریزی و قمه زنی:
از انحرافاتی که توسط دشمنان قرآن و عترت دامن زده می شود و جهال نیز انرا نشان ارتمندی می پندارند خونریزی و ضرر زدن به بدن است و عجیب آنکه عده ای عالم نما آنرا می خواهند توجیه فقهی هم بکنند غافل از این که این گونه اعمال نه از ناحیه عقل پذیرفته است نه از ناحیه وحی. و دلائل آن نیز بیش از حوصله این مختصر است. و قاعده لا ضرر و لاضرار فی الاسلام برای حرام بودن آن کافی است، خصوصا اگر به نجس کردن محفل اهلبیت بیانجامد. به هر حال قمه زنی علاوه بر ضرر شخصی، ضرر اجتماعی هم محسوب می شود و شیعه را بدنام می کند چرا که دشمنان از این عمل جاهلانه سوء استفاده کرده و آنرا به عنوان توحّش شیعیان در سراسر جهان پخش می کنند و مانع گرایش افکار عمومی به سمت شیعه می شود.
آنان که دم از ارادت اهلبیت و سیدالشهدا می زنند اگر صادق هستند به جای این کار به آگاهی یافتن و آگاهی دادن جهان نسبت به اندیشه های سیدالشهدا اقدام کنند و سنت آل الله را که حجامت است انجام دهند و اگر می خواهند خدمتی کنند خون خود را به شیعیان نیازمند بدهند تا شیعیان در بیمارستان ها از کمبود خون جان خود را از دست ندهند.
د- عَلَم کشی:
چقدر برای ما شیعیان زشت است که عَلَم اسلام را که عِلم و معرفت است با آهن پاره عوض کرده ایم. و معنای علم داری را پاره اهن بر دوش کشیدن می پنداریم. در حالی که رسول الله در جمع جوانانی که وزنه های سنگینی بر می داشتند فرمود که شجاع و پهلوان کسی است که بر هوای نفس خود غلبه کند. با این بیان می توان گفت علمدار در مکتب اهلبیت کسی است که در عِلم و معرفت و زمین زدن هوای نفس پیشگام باشد. پس علم داری، علمداری است چرا که علم اسلام عِلم و است و بس.
ه- کتیبه های بی محتوا
شگرد دشمنان اهلبیت همیشه بر این اصل استوار بوده که اگر موفق به حذف و سانسور حقائق و برنامه های اهلبیت نمی شوند سعی در تحریف و دستکاری آن می کنند. از جمله چیزهایی که باعث حرکت و پویایی جامع? انسانی یعنی جامع? شیعی می شود جملات سازنده اهل بیت است. که هم خود این کلمات زنده اند و هم مردگان را زنده و هم خفتگان را بیدار می کنند. فریاد هیهات مناالذله و هل من ناصر ینصرنی و سایر پیام های حیات بخش اهل بیت همیشه و همه جا منشأ بیداریها و قیام ها بوده و هستند اما دشمنان از ساده لوحی ما سوء استفاده کردند و با ترویج اشعار بی محتوای محتشم کاشانی و سایر شعرایی که فقط بر اساس خیال و احساسات شعر می گویند توجه شیعیان را از حقایق ولایی بر می گردانند لذا در مقابل باید ابتکار عمل را در دست بگیریم و با نصب جملات حیات بخش اهلبیت، به جامعه دمادم حیات بخشیم و از طرفی با این کار از گم شدن مسیر اهلبیت پیشگیری کنیم و فرهنگ جهاد و ایثار و شهادت را ترویج دهیم.
و- کشیدن تمثال
عکس هایی که امروزه به عنوان تمثال اهلبیت در معرض عموم قرار می گیرد اولا از ناحیه معصومین برای آن منع وارد شده در ثانی هیچ کدام از این عکس ها سندیت ندارند بلکه از ناحیه دشمنان در بین شیعیان پخش شده است.
هدف دشمنان از این کار جعل صورت اسطوره ای و غیر واقعی از اهلبیت و توجه دادن شیعیان به ظواهر و نگه داشتن آنها در زیبایی های مادی و ظاهری است و حال آنکه صورت اهلبیت همانند سیرتشان در اوج اعتدال است لذا اهلبیت نه زشت بودن و نه بسیار زیبا بلکه چهره ای کاملا عادی داشتند پس این عکس ها هیچ کدام چهره واقعی اهلبیت نیست بلکه بنا بر اقوالی اینها چهره تغییر یافته از برخی زنان معلوم الحال هم هست. در هر حال با ترویج این عکس ها بجای توجه به معارف اهلبیت به چهره ظاهری ایشان توجه می شود آن هم چهره ای که در واقع امر، چهره واقعی اهلبیت نیست. بلکه چهره تحریف یافته از اهلبیت است که هیچ گره ای از مشکلات باز نمی کند بلکه گره ای بر روی گره ها می افزاید. درست مانند مسیحیت که برای حضرت مسیح و حضرت مریم تصویر سازی کردند و تلاش دارند تا با اسلام هم چنین کنند و برای رسول الله و ال رسول الله تصویر سازی کنند. به بیانی می خواهند اسلام را مسیحی سازی کنند.
4- افراط و تفریط در عزاداری
یکی از انحرافاتی که باید از آن دوری کنیم افراط و تفریط در عزاداری است که باز هم متأسفانه از روی جهل، حدّ اعتدال در آن رعایت نمی شود لذا دیده می شود که گاهی عده ای تمام محرم را عزاداری می کنند و از آن طرف عده ای به اقام? عزا نمی پردازند. عده ای هم از اول محرم شروع به عزاداری کرده و روز عاشورا به پایان می رسانند در حالی که اصل ایام مصیبت از هفتم شروع و تا دوازدهم که روز دفن شهدا و مصادف با سالروز شهادت امام سجاد نیز هست ادامه پیدا می کند. وای کاش افراط و تفریط همین بود اما متأسفانه در نحو? برگزار کردن عزاداری هم دیده می شود. عده ای که خود را روشن فکر هم می دانند با اقام? عزا به صورت دستجات و اشک ریزی مخالفند و به خیال خود همگان را به تأمل و بحث در معارف دعوت می کنند و حتی لباس تیره هم نمی پوشند و آنهایی که به دستجات می روند به تمسخر می گیرند و به مقاتل سیدالشهدا به صورت نمایشنامه نگاه کرده و در قالب یک نمایشنامه به بررسی آن می پردازند و بسیاری از این وقایع را تحریف و جعل می دانند تا جایی که به علت کوتاه فکری هر چه را که نمی فهمند جعلی بر میشمرند. در حالی که باید روز عاشورا دستجات به صورت سمبلیک در بیایند و فاجع? مصیبت کربلا را به همگان گوشزد کنند. بله قمه زنی و عَلَم کشی غلط است امّا بیرق کشی و زنجیر زنی غلط نیست. درست است که برای سایر ائمه چنین دستجاتی لازم نیست امّا برای سید الشهدا باید باشد بلکه راه انداختن دستجات عزاداری به این معنا مخصوص سید الشهداست.
از طرف دیگر عده ای محفل سید الشهدا را فقط سینه زنی می دانند و از آنجا که تحت برنام? یک عالم ربّانی نیستند حتی روز اربعین را نیز که روز زیارت سیدالشهداست به عزاداری مشغول می شوند. در هر حال هر دو گروه از اعتدال خارج شده اند. چرا که همانطور که پرداختن به معارف اهل بیت از اهمیت زیادی برخوردار است، حفظ شعائر و اشک ریزی و اقام? عزای سید الشهدا برای مصیبتی که به اهلبیت وارد شده نیز لازم و دارای اهمیت است.
5- دور شدن از هدف برگزاری محافل و اختصاص دادن محافل به ظواهر نه شعائر:
هدف ما نباید فقط عزاداری باشد بلکه باید هدف شناخت اهلبیت و تأسّی به ایشان باشد زیرا شرط تأثیر گذاری عزاداری به شناخت اهلبیت است و گرنه عزاداری بدون معرفت بی ارزش و سینه زنی بدون معرفت کوبیدن بر طبل است. هزار و چند صد سال از شهادت سیدالشهدا می گذرد امّا می بینی صحبتی از حسین شناسی به طور جدّی در میان نیامده و خطب و احادیث و سیره سید الشهدا متروک است. کسی که ادعا دارد سال ها ریشش در این مجالس سفید شده هنوز حدیثی از سید الشهدا بلد نیست. دم از حسینی بودن می زند امّا صلات سید الشهدا را یاد نگرفته و هنوز انجام نداده. خلاصه آنکه جای اصل و فرع عوض شده یعنی عزاداری که فرع است به جای اصل نشسته و احیاء معارف که اصل است به حاشیه رفته و چه بسا ترک شده. آنهایی هم که می خواهند به معارف سید الشهدا توجه کنند از عمر شریف ایشان فقط ده? محرم سال شهادتشان را نگاه می کنند و از پنجاه و هفت سال عمر با برکت و پر از فراز و نشیب ایشان اطلاعی ندارند. اینها با آن حسین کار دارند که در محرم به دنیا آمده و ده روز بعد از دنیا رفته نه حسینی که پنجاه و هفت سال از کودکی تا جوانی تا میانسالی و تا شهادت عمر با برکت داشته و درس ها و معارفی بر جای گذاشته. در باب عاشورا هم اطلاعاتشان بسیار ناقص است و نمی دانند که ایشان در آن ایام خوراک و پوشاکشان چه بوده و موضع گیریشان چه بوده و چه چیزهایی را در آن موقعیت حساس در اولویت قرار داده و چه اقداماتی کرده اند.
6- هتک اهلبیت با سخنرانی های بی محتوا و اشعار دون شأن و نوحه خوانی بجای تبیین معارف:
از مهمترین شاهراه هایی که به انحراف کشیده شد وحتی ماهیت آن به کلی تغییر کرد منبر است. منبر که در اسلام به عنوان کرسی تدریس قرآن و عترت، تلقی می گردد، محلی برای تبیین معارف الهیه است که متاسفانه تبدیل به جایگاهی برای سخن پراکنی، لفاظی، وقت گذرانی و تملق گردیده وکمتر دیده می شود که در آن تدریس شود.
سابقاً چنین بود که این تدریس یا عام بود یا خاص و هم اکنون نیز خیلی از دروس بر منبر تدریس می شود ؛ ولی اشکالی که هست این است که متاسفانه محتوای دروس از علوم اسلام به علوم اسلامی کشیده شده یعنی علومی مثل فقه و اخلاق و اعتقادات و سیره و سنن که از خود اسلام منتزع باشد نیست بلکه علومی مثل فلسفه و اصول است که در اسلام نبوده و بعداً درست شده و به اسلام نسبت داده شده اند. این انحراف خواص بود که بر منبر علوم اسلامی را تدریس کردند نه علوم اسلام را.
اما برای عوام از انجا که علوم اسلامی را ( به بیانی که کردیم ) نمی شد برای آنها بگویند از آن طرف هم علوم اسلام را به علت کم کاری نمی دانستند لذا شروع به نقالی کردند از حکایات و کرامات و حرفهای روزمره و از این قبیل مسائل.
اگربررسی کنیم که چرا منبر مسخ شد به این نتیجه می رسیم که یکی از مهمترین عوامل این است که چون کسانی بر روی منبر نشستند که دروس مربوط یعنی قرآن و عترت را نمی داستند از آن طرف علوم غیر مربوط با قرآن و عترت ( مثل اصول و فلسفه ) خوانده بودند و برای مردم هم نمی شد که دروس غیر مربوط را بگویند لذا در تفسیر و اخلاق و سیره و..... شروع به خود خوانی کردند و چون در این علوم بجای تلمذ، خود خوانی کرده بودند باعث شد تا نتوانند معارف را برای مردم تبین کنند همین تبدیل به آفت و باعث انحراف گردید و چیزهایی را گفتند که خام و چه بسا غلط بود زیرا بدون آنکه تلمذ کرده باشند خود خوانی کرده بودند. در هر صورت در منبر عام و منبر خاص انحراف از هدف که ترویج قرآن و عترت بود پیدا شد و از تدریس کتاب الله به تدریس کتاب خلق الله روی می آوردند. و این همان بود که دشمنان می خواستند آنقدر که دشمنان با منبرجنگیدندبا محراب نجنگیدند.
لذا محرابی تخریب نشد هیچ،که افزایش هم یافت اما منبر ها تخریب و تضعیف شدند و منبر در اسلام آنقدر مهم بوده که فقط کسانی می توانستندبر آن تکیه بزنند که محصول داشته باشند یعنی پس از طی دوران تفقه، توانسته باشند مانند زنبور عسل با مراجعه به قرآن وعترت، شهد آنها را گرفته، پرورش داده و عسل مصفی تهیه کنند تا عامی و عالم از آن بهره ور گردند. اما وقتی کسانی که شایستگی آن جایگاه را نداشتند بر آن تکیه زدند واز طرفی آنهایی هم که دوره ی تفقه دیده بودند ولی منبر را بی اهمیت تلقی کرده و مطالب سطحی و غیر کاربردی را عنوان کردند محتوای منابر از بین رفت و در مورد اهلبیت بجای بررسی شخصیت ایشان به شخصیت سازی و ترسیم چهره ی غیر واقعی از اهلبیت تبدیل شد که این چهره سازی بیشتر با ذهنیات عوام زده سخنرانان شبیه بود تا باواقعیت.
و همین به نوعی هتک اهلبیت محسوب می گردد برخی از سخنرانان هم منبر را با تریبون مسائل روزمره اشتباه گرفته و به جای تعلیم و تربیت به تعارف و تمجید مشغول شدند این انحراف از اصل تا جایی جلو رفت که حتی در دروس خارج فقه که بحث های تخصصی محسوب می گردد برای برخی از آقاین موضوع خلط شد و به جای درس، به روضه خوانی پرداختند و عجیب آنکه این کار را سند افتخار خود هم به حساب آوردند. غافل از آنکه این هم خود نوعی هتک اهلبیت است.
کم کاری از ناحیه منبریان در مداحان هم تاثیر کرد و مداحان که سابقاً به بیان مناقب وا شعار پر محتوا می پرداختند شروع به خواندن اشعاری بی محتوا، بی معنا و چه بسا با مضامین منفی کردند و بدین طریق اهلبیت رابرای اذهان عمومی در حد بشر معمولی و چه بسا پائین تر، ترسیم کردند. از مداحی هم فقط گریه ی غم یا سینه زنی حتی در مراسم شادی فهمیدند در حالی که علاوه بر اینکه باید اشعار پرمغز و مناسب شأن اهلبیت خوانده شود گریه را هم نباید منحصر در گریه غم دانست زیرا گریه ی شادی هم هست فلذا نباید در مراسم شادی به مصائب اهلبیت گریز زده شود.
ما حق نداریم همیشه و همه جا گریز بزنیم و بحث شهادت سیدالشهداء را جلو بکشیم چه رسد به اینکه روضه ی بازهم بخوانیم چرا که موجب آزرده خاطری مولایمان بقیة الله الاعظم می گردد. پس روی هم رفته سخنرانان باید بر اساس موازین علمی پیرامون موضوعات مناسب به تحقیق و بررسی در قران و عترت بپردازند و پس ازپخته شدن مطالب، آن را در اختیار عموم قرار دهند و مداحان نیز تحت نظارت اهل علم، اشعار مناسب شأن اهلبیت انتخاب کنند و از افراط و تفریط دوری کنند بلکه نقل مناقب اهلبیت عصمت و طهارت به ویژه امیرالمومنین را سر لوحه ی کار خود قرار دهند.
7- تحریف وقایع توسط زبان حال:
دشمنان اسلام برای از بین بردن حقایق، طرح های بسیار پیچیده ای در دراز مدت پی ریزی کردند از جمله اینکه مشوق کسانی بودند که زبان حال می سراییدند و یا زبان حال می گفتند. زبان حال، پردازش وقایع بر اساس ذهنیات و سطح ادراک سراینده یا گوینده از وقایع است که به هیچ وجه مورد رضایت معصومین نیست. فلذا آنها که از امامت بیشتر از همین بشریت نمی فهمند و می گویند «هذا بشرٌ مثلُنا » ( این هم بشری مثل ماست ) و کار امام را ریاست عامه ( ریاست جمهوری ) می دانند، وقایع را نیز در حد احساسات و تخیلات بشری مطرح می کنند و علاوه بر اینکه گفتگوها و اتفاقاتی را که واقعیت خارجی ندارند به اهلبیت نسبت داده و از این راه جعل وقایع می کنند، آنها را بسیار عوامانه و احساساتی نشان می دهند و امام و اهل بیتش را افرادی سست و احساسی، همیشه غمگین، دارای اندیشه ای کوتاه و دارای طرز فکری عوامانه نشان میدهند و حرفهایی به امام نسبت میدهند که محال است از امام چنین خزعبلاتی صادر شود. پس یکی از بزرگترین ضربه ها به وقایع و اتفاقات و همچنین به ترسیم اندیشه و صفات اهلبیت همین زبان حال ها بود که ماهیت مسائل را معکوس می کنند. این زبان حال ها امام را طوری نشان می دهند که متحجرانه فکر می کند و کودکانه و عوامانه حرف می زند و تصمیمات ما قبل تاریخی می گیرد و سطح فکرش تنزل یافته است و انصافاً اشعاری که امروزه می سرایند و می خوانند از این بیشتر ترسیم نمی کند وچه زیبا حق تعالی فرموده که الشعرا یتبعهم الغاوون.
8- تحریف وقایع کربلا به علت عدم شناخت:
بی علمی و عدم تفقه و نبودن تحقیق تا جایی ضربه زد که نتوانستند واقعیات را تجزیه و تحلیل کنند لذا آنها را انکار کردند و در این بین افراط و تفریط هایی صورت گرفت از جمله در مورد ازدواج حضرت قاسم عده ای تا آنجا پیش رفتند که گفتند در اوج فشار ها، برای قاسم حجله ی عروسی ترتیب داده شد و اهلبیت آماده ی جشن شدند. از آن طرف عده ای ازدواج قاسم را غیر معقول پنداشته و به کلی این واقعه را انکار کردند و حال آنکه سید الشهداء که قیامشان برای احیای دین بود به همه سنن توجه داشتند حتی ازدواج.اما نه آنگونه که عده ای نقل کرده اند که حجله ترتیب داده شد بلکه مقدمات از دواج قاسم قبل از واقعه ی کربلا ترتیب داده شده بود و همه انتظار داماد ی قاسم را می کشیدند همانگونه که ما طی دوران جهاد بر علیه بعثیان بارها شاهد بودیم که برخی از رزمندگان حتی در شب ازدواجشان در عملیات به شهادت رسیدند. لذا از بی علمی و بی معرفتی اینگونه مسائل، خرافی پنداشته شد. همانطور که به علت نا آشنایی با علوم غریبه و بی اطلاعی از اتفاقات ماورائی جنگ سید الشهداء با چندین هزار نفر را انکار می کنند واگر می دانستند که سید الشهداء با شیاطین جن هم در روز عاشورا روبرو بودند می فهمیدند که سیدالشهداء بیشتر از انس، جنیان را به درک فرستادند و معدودی از مومنین جن هم گاهی در کنار ایشان به یاری حضرت پرداخته و به شهادت هم می رسیدند. گاهی هم دیده می شود که با خلط مسائل تاریخی با مسائل فلسفی، شخصیت هایی مثل حضرت رقیه را انکار می کنند که نه تنها در تاریخ، حضور ایشان در واقعه ی عاشورا مسلم است بلکه برخی از علماء، جسد مطهر ایشان را هم در واقعه ی تخریب مزار به عیان مشاهده کرده اند و مکاشفاتی نیز دال بر وجود ایشان در بین اهل معرفت موجود است.
بررسی این مسائل نیاز به تحقیقات دامنه دارتوسط متخصصین سیره شناسی است که متاسفانه فقر ما در این زمینه یعنی نداشتن مجتهد سیره کاملاً مشهود و مملوس است.
ادامه دارد......
[ شنبه 92/8/18 ] [ 12:8 عصر ] [ فتیان ]